جمعه، مرداد ۲۰

شعر

شعري از ويكتور خارا شاعر مبارز شيليائي
 
 
 برای خواندن نیست که می خوانم
و نه برای صدایی خوب
می خوانم چون گیتار پر احساسم
قلب زمینی دارد
و بالهایی چون کبوتری کوچک
و چون آب مقدس است
که دردها و شادی ها را تعمید می دهد
ترانه من راه خود را یافته است
همان گونه که وبولنا می گفت
گیتار کارگر
با عطر بهار
چون گیتار من از آن ثروتمندان نیست
و به کار آنها نمی آید
ترانه من برای بالا رفتن است
و رسیدن به ستارگان
چون این ترانه احساس دارد
آنگاه که در رگهای آنهایی می تپد
که هنگام مرگ سرود حقیقت می خوانند
نه نوازشی کوتاه
و نه شهرتی بیگانه
سرنوشت ترانه ام چکاوکی است
تا قلب زمین
آنجا که همه چیز پایان می یابد
و آنجا که همه چیز آغاز می یابد
ترانه ام شجاعت نشان داده است
و همواره ترانه ای تازه خواهد یود.

Attachments

هیچ نظری موجود نیست: