پنجشنبه، اسفند ۱۳

طناب دار

به طناب دار گفتم:

ز میان کسانی که
گلوی شان فشردی،
سر بی­ گناه آیا
به فراز دار بردی؟
به زبان بی­ زبانی
به اشارتی چنین گفت:

خود من گناه­ کارم
ز رهی که می­ سپارم،
چه بسا کسان که دیدم
به کمال سربلندی
و به جرم بی­ گناهی
به من دژم سپردند

و زمان گواه باشد
همه مردمان آزاد
به مرگ هم نمردند.

به امید می­ نشینم
به امید روزگاری
که سران دیگری را
به فراز دار بینم

۱ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام
در سطر زیر
به طناب دار گفتم:
ز میان کسانی که
احتمالا بعد از «ز میان» واژه «آن» افتاده است:
ز میان آن کسانی که
شعر تأمل انگیزی است.
من از موضع مولدین نظر دیگری دارم.
ما وارثین و توسعه دهندگان هومانیسم و فلسفه روشنگری هستیم.
و لذا خوب و بد را مثل ایدئالیست ها و متفکران مذهبی تعریف نمی کنیم.
بدی و خوبی ـ بر خلاف نظر سعدی و حافظ و امثالهم ـ امری طبیعی، بنیادی، خداخواسته و مقدر نیست، بلکه امری اکتسابی و اجتماعی است و لذا از سوی طبقات مختلف بطرز متفاوت و چه بسا متضادی تعریف می شوند.
اگر چنین است، پس حزب کمونیست ویتنام حق داشت که مجرمین سیاسی را به جای کشتار، تربیت کرد.
اگرچه قبل از پیروزی و برای پیروزی به کشتار دشمن دست می زد.
دیالک تیک رفتار ما چنین است.
از برزین مهرآذر شعری در نوید نو دیدم که همین مضمون و محتوا را دارد: او هم داری از سپیدار می سازد.
نفی فیزیکی مخالفین پیشرفت پس از پیروزی نیروی های پیشرفت اجتماعی نه لزومی دارد و نه با هومانیسم مولدین دمساز است.
انسان ـ در فلسفه روشنگری که یکی از منابع مارکسیسم است ـ تقسیم ناپذیر است.
انسان را به هیچ بهانه ای نمی توان به خوب و بد، عالی و پست طبقه بندی کرد.
هرکس بنا بر شیوه زیست خود می اندیشد و عمل می کند.
سرمایه دار که سرمایه دار مادرزاد نیست، او هم محصول شرایط اجتماعی معینی است.
پس از تحول مناسبات تولیدی سرمایه داری می تواند و باید تجدید تربیت شود و به زندگی شرافتمندانه آغاز کند.
قتل دشمن به تحکیم مواضع مولدین لطمه می زند، لطمه هم زده است.